این روزها در کلانشهرها و شهرهای شلوغ سر همه حسابی شلوغ است و همه به نوعی همیشه عجله دارند. این موضوع را میتوان از نوع رانندگیهای عجوله فهمید. از گپ و گفت با مردم، نگاه به زندگی خود و دیگران و کلی دلیل دیگه میشود فهمید که همه عجله دارند و فقط حواسشان به خودشان است، حداقل بیشتر حواسشان به خودشان است. میتوان گفت که همه اولویتشان اول از همه خودشان است.
بدیهی است که اولویت هر کسی باید خودش باشد اما نه به قیمت بیتوجهی به محیط زندگی و اطرافیان و گاها زیر پا گذاشتن حقوق دیگران.
از طرف دیگر در کنار تمام رفتار و برخوردهای ما در جامعه، وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم نیز مزید علت بر اینگونه زیست کردن ما نیز هست. در شهر وحشی و شلوغی مثل تهران با این همه آلودگی آب و هوایی و صوتی و بصری، مردم دائما درحال دویدن هستند و دغدغهی معاش دارند. پول اجاره خانه، قسط، قرض، وام، شارژ و هزار تا چیز دیگر را باید سر هر ماه جور کنند و به صاحبانش برسانند. همین دوندگیها برای رفع نیازها، مردم را عجول و پرخاشگر و کم محبت و کم توجه کرده است.
القصه اینکه همه اینها را میدانم و همه میدانیم. سوال اساسی اینجاست که راهحل چیست؟ راهحلی ساده به دور از شعار و کاملا عملیاتی و سریع چیست؟
برای اینکه در کنار تمام مشغلهها، دغدغهها و بیپولیها و … چطور حواسمان را به اطراف خود بیشتر جمع کنیم و انسانتر باشیم و خیررسانتر باشیم و مفیدتر باشیم؟ موضوع ایرانی و افغانی و عرب و عم هم ندارد. همه انسان هستیم و به یک گونه پستانداران متتعلق هستیم.
یک نقل قول از استاد محمدرضا شعبانعلی در این رابطه:
“یکی از اصول من این است که وقتی میخواهم دنیا را ترک کنم، بگویند که دنیا با بودن و نبودن من یک مقدار فرق داشت. اصل بعدی این است که خوشحالی را در جامعه بهینه کنم. به چه معنا؟ مثلا من اگر 5000 تومان از جیبم کم بشود یا از دستم برود، احتمالا به اندازهی 10 واحد ناراحت میشوم به خاطر این که 10 میلیون تومان در جیبم است. ولی یک رفتگر سر کوچه اگر 5000 تومان بگیرد، به اندازهی 1000 واحد خوشحال میشود چون در مقایسه با درآمدش این مبلغ یک تغییر جدی است.”
چند راه ساده و قابل دسترس برای پر رنگتر کردن انسانیت:
۱- تفکیک زبالههای تر و خشک
تفکیک زبالهها! به همین سادگی! با همین کار راحت انسانتر میشویم!
این کار هیچ هزینهای ندارد و کاملا رایگان است! حتما بارها و بارها در روز و شب دیدهاید که عدهای دائما تا کمر در سطلهای بزرگ زباله شهرداری خم شدهاند و دنبال پلاستیک، قوطی و هر چیز بازیافتی دیگر میگردند. در تهران تعداد این افراد اینقدر زیاد است که در یک روز شاید بیش از ۱۰ نفر را در یک مسیری کوتاه ببینیم.
آنها از میان انبوه زباله دنبال وسایل بازیافتی ما میگردند که ما در آشپزخانهمان حال نداشتیم آنها را جدا از هم بگذاریم. آنها دستهای خود را تا آرنج در میان انبوه آشغالها فرو میبرند که ممکن است با تکه شیشهی بریده، تیغ و هر چیز تیزی دستهایشان بارها بریده شود که بارها هم بریده شده است.
من در آشپزخانه، کنار یخچال یک سطل زباله گذاشتهام. کنار سطل زباله هم یک کیسهی دیگر قرار دادهام. خیار و سیب که میخورم پوست آن را در سطل زباله میریزم و بطری شیر که تمام میشود آن را در کیسهی کناری میاندازم. آشغالهای مرغ و گوشت، پوشک بچه و خیارشورهای کپکزده ته یخچال را در سطل زباله میریزم و پلاستیک شامپو و قوطی نوشابه و شیشه خالی مربا را در کیسه کناری میگذارم.
هر موقع که آشغالها را پایین میبرم، کیسه زباله آشغالها را داخل سظلهای بزرگ شهرداری میاندازم و کیسه پلاستیکها، قوطیها، کاغذها، شیشهها و امثالهم را کنار سطل یک گوشه میگذارم. این کار را از زمانی که متاهل شدم و مسئول این امور شدم نزدیک به ۵ – ۶ سال است دارم انجام میدهم و تا حالا هم نمردم و تا حالا هم هیچ هزینهای بابت این کارم از کم نشده است!

در دنیا از هیچ چیزی مطمئن نیستم اما مطمئنم که زبالهجمعکنها هم انسان هستند
بنده خدایی که در میان زبالههای کثیف و آبدار و گندیده و متعفن ما که درحال پیدا کردن روزی خود است کمی سریعتر و سادهتر و سالمتر میتواند به هدف خود برسد و به مواد بازیافتشدنی ما دست پیدا کند. بدون اینکه دستش از چند جا بریده شود و میکروب و بیماری زیادی به او منتقل شود.
دربارهی این موضوع با خیلیها صحبت کردم و سعی کردم این موضوع را جا بیاندازم. متاسفانه خیلی از آنها مقاوت از خود نشان دادند و گفتند این کار وظیفه دولت و حکومت است که ساماندهی کند و به آنها رسیدگی کند. دولت باید مشکل آنها را ریشهکن کند و از این قصهها که گوش همهی ما پر است. بله حرف شما درست، باید برای آنها کاری اساسی و ریشهای کرد. اما تا زمان محقق شدن این کار، فعلا نقدا شما کاری که از دستت برمیآید و رایگان است و هیچ زحمتی ندارد انجام بده!

خیلی سخت نیست زبالههای بازیافتی خود را جدا بگذاریم تا در میان آشغالهای متعفن دیگر راحتتر پیدا شوند
دولت و حکومت هم از ما مردم تشکیل شده و آدم از فضا نیامده است. این نگاه که همه از کس دیگری توقع داشته باشند و کاری نکنند نهایتا موجب این میشود که هیچ کاری انجام نمیشود.
هر کسی این نوجوانان و جوانان کم سن و سال را میبیند که درحال جمع کردن مواد بازیافتی با حالتی که از کمر خم شده درون سطل آشغالها هستند و کماکان زباله خود را تفکیک نمیکند حتما انسانیتش بسیار کمرنگ است.
اگر دقت کنید لباسهای این افراد به دلیل اینکه دائما درحال پاره کردن کیسههای ما برای جدا کردن زبالههای تر و خشک هستند کثیف و غیر بهداشتی است.

یک کار خیلی کوچک در حق این نوجوانها تفکیک کردن زبالههای تر و خشک است که کمتر اذیت شوند
همهی این تلاشها فقط برای بدست آوردن پول اندکی است که بتوانند وعدهای غذا در روز داشته باشند تا صرفا زنده بمانند و بقا داشته باشند.
گاها اینها را میبینم متوجه خودخواهی خودمان میشوم اینکه هنوز بردهداری در دنیا وجود دارد و کمتر هم نشده فقط شکل مدرن گرفته است.

حتما زبالهجمعکنها هم خانواده دارند. چطور با این سر و وضع با خانواده و خودشون روبهرو میشوند.
۲- یک وعده غذایی را با زباله جمعکنها بخوریم
در هفته، در ماه، در فصل ممکن است صبحانه، ناهار یا شام را بیرون باشیم و تنها هم بیرون باشیم. یعنی با خانواده بیرون نیستیم. مثلا برای انجام یک کار اداری در مرکز شهر هستیم و در زمان ناهار مجبوریم به رستوران یا ساندویچی نزدیک آن اداره برویم و بعد از صرف ناهار دوباره به پروسه اداری برگردیم.
با کمی توجه به اطراف حتما جوان، نوجوان و کودکی آشغالجمعکن یا دستفروش به چشم ما میخورد. دعوت از او برای با هم غذا خوردن میتواند برای هر دوی ما جذاب باشد. شنیدن حرفها و مشکلات آنها درسهای خیلی زیادی دارد. شاید کمکی و همفکری توانستیم برای او بکنیم. اگر هم کاری برنیامد همین که پای حرفهای او نشستهایم او احساس بهتری خواهد داشت.
مهمان کردن یک دوست به یک ساندویچ مسلما فشار مالی زیادی را به ما تحمیل نخواهد کرد.
۳- همراه داشتن خوراکی در کیف یا در ماشین
من این تجربه را دارم که چند بسته بادام زمینی، تخمه مغز شده، کیک، بیسکویت و … در ماشین یا کیفم گذاشتهام و هر کدام از این قشر کم توان زبالهجمعکنها، دستفروشهای ضعیف، پاکبانها و … را دیدهام یکی از این بستهها را دادهام و خداقوتی گفتهام و رد شدهام. هزینه هر بسته ممکن است ۲ – ۳ هزار تومان باشد و بعد از خریدن آنها ورشکست نشدم اما حس خیلی خوبی را به خودم و این عزیزانی که ذکر کردم دادهام.
در فصل تابستان شاید یک نوشیدنی خنک جذاب باشد. در کل ایدهی خوراکی دادن، آن هم خوراکیهای مفید، ایدهی خوشایندی است که هر فردی با خلاقیت خود میتواند انجام دهد. ممکن است کسی تصمیم بگیرد کمی غذا بیشتر درست کند و به افراد ضعیفی که میداند در ساعتی خاص در جای خاص هستند بدهد.
افراد دیگری هم هستند که به لحاظ مالی مانند گروههایی که ذکر شد نیازمند نیستند اما میتوان حال لحظهای آنها را بهتر کرد. افرادی که در فصول گرم در حال حفر چاه هستند یا کارهای خیابانی انجام میدهند، با دادن یک بطری آب معدنی یا آبمیوه حس خوشایندی به آنها و خودمان میدهیم.

آیا توجهی به پاکبانهایی که زبالههای آبدار و کثیف ما را هر روز جمع میکنند داریم؟
۴- ایجاد بانک شماره تلفن از افراد کمتوان مانند دستفروشهای ضعیف، زباله جمعکنها، آشغال جمعکنهای شهرداری و …
به هر کدام از دلایل بالا (مهمان کردن وعده غذایی، دادن خوراکی و …) اگر دستفروشهای ضعیف، زباله جمعکنها، آشغال جمعکنهای شهرداری و … را دیدیم در انتهای دیدار، شماره تماسی از آنها میگیریم در با اسمی خاص در موبایل خود ذخیره میکنیم. مثلا: دوست ۱ (علی)، دوست ۲ (جعفر)، دوست ۳ (حسین اصغری) و …
با این شمارهها کارهای زیادی میشود کرد. اگر هر چیز اضافی در زمان خانهتکانی داشتیم به آنها میدهیم. لباسی که کوچک شده، کفشی که دل ما را زده است، اسباببازی که تکراری شده است و موارد این چنینی… بدیهی است اقلام که به آنها میدهیم قابلیت استفاده دارند.
یا اینکه هر موقع حوصله داشتیم و پول داشتیم میتوانیم مثلا ۱۰ نفر از آنها را به رستورانی دعوت کنیم و وعده غذایی دور هم بخوریم.
۵- سینما، تئاتر و … میروید، یک تعارف هم به زحمتکشهای خیابانی بزنید
قبل از رفتن به سینما موقع پارک کردن ماشین خود هستیم و دوست زبالهجمعکنی را میبینیم. به او تعارف بزنیم که آیا دوست دارد فلان فیلم را در همین سینمایی که روبهروی آن هستیم ببیند؟ یک بلیط ۲۰ هزار تومنی و یک بسته چیپس جمعا میشود ۲۵ هزار تومان، به او که بدهیم برایش اندازه ۲۵۰ میلیون خوشحالی میآورد! اگر دوست داشت کنار شما بنشیند اگر نه بلیطی تکی بگیرید که چند ردیف جلوتر یا عقبتر بنشیند و از تجربهی فیلم دیدن که شاید قبلا نداشته یا کمتر داشته لذت ببرد. یا اینکه میشود ۲ تا بلیط خرید و به آنها داد که بعدا سر حوصله با هرکس که دوست دارند بیایند و فیلم را ببینند.
این لیست را بروز میکنم. اگر ایدهای هم شما در همین راستا دارید لطفن در قسمت کامنتها بنویسید تا همه ببینیم و انجام بدهیم.
این که خیر ما به اطرافمان میرسد اول از همه حال خود ما را خوب میکند و بعد آن کسی که خیر ما به او رسیده است. اگر وعده غذای گرمی در زمستان سرد به نوجوان گرسنه زبالهجمعکن دادیم و او با ولع و ملچ و ملوچ خورد، اول از همه ما محتاج این حال خوب هستیم و دوم باز هم ما محتاج این بخشش و کار خوب هستیم که حس انسانیت داشته باشیم و از درون خوشحال باشیم و بفهمیم که بیخاصیت و بیفایده نیستیم. وگرنه او که محتاج غذای ما نیست، بالاخره خود را سیر میکند کما اینکه تا حالا خودش را سیر کرده است و منت هیچ کسی را نکشیده است. چراکه عزت نفس برای خیلی از این عزیزان از غذایی که به آنها میدهیم بالاتر است. خیلی از آنها بدون گذشتن از پایینهای هرم مازلو مستقیم با بالای هرم رسیدن و کل تئوری مازلو را زیر سوال بردهاند.
حالا چه کسی محتاجتر است؟! من که یک ساندویچ ۱۰ هزار تومنی به آن نوجوان دادم یا آن نوجوان که ساندویچ را از من قبول کرده است؟! مسلما من محتاجترم به این بخشیدن اندک. حال همه از این همه خود دیدن و خودخواهی و کوری نسبت به پیرامون خراب است. باید به طریقی حالمان را خوب کنیم. ما این کار را میکنیم که حال خودمان خوب شود. وگرنه آن نوجوان آن کودک که سرش به کار خودش است و چیزی هم نمیگوید و چیزی نمیخواهد.
پست تاثیرگذاری بود. خیلی خوبه که دغدغهمند هستید. سعی میکنم این موارد رو انجام بدم ازین به بعد
هر کدام از ما با انجام همین کارهای کوچک میتونیم بسیار تاثیرگزار باشیم.
در متن اشاره به چه نوعی زباله خشک و تر هست نکردین خیلی از مردم آگاهی ندارن به چه زباله ای خشک میگند اگر لیست تفکیکی بگید کمک زیادی میکنه
بله حتمن. پیشنهاد بسیار خوبیه. لیستی از اقلام زبالههای تر و زبالههای خشک آماده میکنم و در همین پست آپدیت میکنم.
من مدام این صدا رو میشنوم که: خاله برام غذا بخر… صدای بچه های کار! جدا از تلخی اوضاعشون اینکه نمیدونم براشون چه کاری کنم کلافم میکنه. تصمیم دارم برای یلدا یک برنامه بذارم براشون :) مثلا با جمع آوری مبلغی به تعدادی از بچه های کار شام بدم.
ایده بسیار خوبیه ممنون از اینکه با ما هم به اشتراک گذاشتید. به نظر من پول نقد که به این بچهها میدیم شاید خیلی تاثیرگزار نباشه و افراد سودجو از پولی که این کودکان بدست میارن سو استفاده کنن و حق اونها رو تضییع کنن.
بهترین ایده همین خرید وعدههای غذایی گرم و خوراکیه. اگه از این کارهاتون عکس و فیلمی هم تهیه کردید خوشحال میشیم با ما هم به اشتراک بگذارید.
خواندن این پست درباره نوع دوستی و جواب دادن به پرسش نامه رو به شدت توصیه میکنم
https://motamem.org/%d8%b1%d9%81%d8%aa%d8%a7%d8%b1%d9%87%d8%a7%db%8c-%d9%86%d9%88%d8%b9-%d8%af%d9%88%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d9%86%d9%87/
لینک بالا رو کلیک کنید
این تعاریف از زباله های تر و خشک و تفکیک رو در شرکت خودمون روی دیوار داریم و این جا هم به اشتراک میذارم امیدوارم به درد افراد دیگه بخوره:
سطل زبالههای بازیافتی
انواع زبالههای قابل بازیافت (خشک):
قوطیهای فلزی مانند انواع کنسروها، نوشیدنیها و …، بطریهای پلاستیکی، کاغذ و مقوا، ظروف شیشهای، انواع ظروف پلاستیکی، ظروف آلمینیومی غذا، کیسههای پلاستیکی، ابر و اسفنج، اقلام چوبی، پارچه، لوازم الکترنیکی، باتری و …
انواع زبالههای تر:
اغلب مواد خوراکی، پسماندهای غذایی مانند برنج، خورش، گوشت، مرغ، ماهی، میوه، سبزیجات و …، دستمال کاغذي کثيف، تفاله چای و قهوه و …
نکات:
• تا حد ممکن پلاستیکها، ظروف فلزی، بطریها و … را فشرده کنید که جای کمتری را بگیرد و حمل راحتتری داشته باشد.
• تا حد ممکن آلودگیها و کثیفیها را از زبالههای خشک تمیز کنید. باید مواد غذایی باقیمانده از ظرفهای قابل بازیافت جدا شوند. این کار را میتوانید با یک آبکشی ساده انجام دهید یا از دستمال استفاده کنید.
این کار جلوی بو گرفتن سطل زبالههای بازیافتی را میگیرد و کار تفکیک را برای زبالهگردها آسانتر میکند. همچنین ممکن است حتی چند هفته طول بکشد تا زباله خشک به ایستگاه اصلی بازیافت برسد آنگاه بوی نامطبوعی از فساد باقیماندههای خوراکیها در آن ایجاد میشود.
• زمانی که بطری نوشیدنی خالی شد، داخل آن را آبکشی کنید و بعد در سطل زباله خشک بیاندازید.
• ریز ریز کردن کاغذ، طول الیاف آن را کم کرده و استفادهی مجدد و بازیافت کاغذ را نامناسب میکند. همچنین ترجیحا قبل از دور انداختن کاغذ آن را تا نزنید و مچاله نکنید.
• کاغذها را از آلودگیهایی مانند غذا، پلاستیک، فلزات و سایر زبالهها، که بازیافت کاغذ را دشوار میکنند، دور نگه دارید.
• دقت کنید که بطری و ظروف شیشهای نشکنند، چون بطری و ظروف شکسته به عنوان مواد بازیافتی قابل پذیرش نیستند.
با تفکیک زبالهها، به کودکان خیابانی که بین 5 تا 10 درصد تفکیک زبالههای تهران را انجام میدهند، کمک میکنید.
در این مسیر من سهم خودم را تمام و کمال انجام میدهم.