به نظر میرسد که امروز، استرس در زندگی شخصی و استرس شغلی از جمله شتابدهندههای مهم حرکت انسان به سوی مرگ هستند. به وجود آمدن استرس، پدیدهای بسیار عادی و قابل درک است؛ در حدی که اگر کسی هرگز استرس را تجربه نکند، میتوان این ویژگی را یک بیماری یا ناهنجاری دانست.
چرا در شرایطی که فردا صبح یک چک با رقم بالا دارم یا امتحان دارم یا امروز دروغی گفتهام که حدس میزنم فردا صبح آشکار خواهد شد، ناگهان ضربان قلبم بالا میرود، بدنم بیشتر از همیشه عرق میکند، نمیتوانم خیلی از اتفاقهای محیط را ببینم و خیلی از حرفها را بشنوم و تمرکز من برای خواندن نامهها و ایمیلها کمتر میشود و بدبینی در من بیشتر میشود و عضلاتم منقبض میشود و نفسهایم سریعتر و سطحیتر میشود و سیستم دفاعی بدنم هم ضعیفتر از همیشه میشود.
بخش مهمی از مکانیزم استرس، در طول هزارههای طولانی که انسان بر روی زمین زیسته شکل گرفته است.
بنابراین، استرس لحظهای ما را برای دویدن و فرار کردن، برای حمله کردن، برای دفاع فیزیکی، برای دیدن بهتر تهدیدهای طبیعی و مانند اینها آماده میکند.
100 سال قبل احتمالن بشر با هیچ یک از لغات و عبارات ذیل را نشنیده بود:
مدیریت استرس (Stress Management)، مقابله با استرس، روشهای کاهش استرس، عوامل استرسزا، استرس شغلی و …
اگر فردی در مدیریت استرس توانمند نباشد، این ناآرامی و تنش درونی او به اطرافیان (خانواده و دوستان) هم منتقل خواهد شد و به این ترتیب، مشکلات حاشیهای افزایش پیدا میکند.
تعریف استرس
در ابتدا بیاییم و استرس را تعریف کنیم. وقتی حرف از استرس میزنیم دقیقا چه اتفاقی میافتد. شاید چیزی که ما فکر میکنیم استرس است واقعا استرس نباشد و با آگاهی نسبت به آن، برای حل اصولی مشکل، دنبال راهحلهای صحیح آن باشیم. ممکن است گاهی کلمات استرس، اظطراب، دلشوره، نگرانی، پریشانی، ترس و … را در جایگاه همدیگر بکار ببریم و این عدم تفکیک صحیح موقعیتها ما را در حل مشکل دچار چالش کند.
در اینجا استرس را به چند شکل تعریف کردیم. البته الزاما همهی آیتمها با هم تفاوتهای بنیادی ندارند. صرفا از چند تعریف استفاده شده تا فهم بهتری نسبت به موضوع کسب شود.
- تعریف استرس (شماره ۱): استرس شرایط یا احساسی است که در آن، فرد از لحاظ ادراکی بر این باور است که مجموع خواستهها و انتظاراتی که از او وجود دارد، فراتر از منابع، امکانات و توانمندیهای در اختیار اوست.
- تعریف استرس (شماره ۲): استرس، نوعی از تعامل میان انسان و شرایط اوست؛ که به شکل ارزیابیهای ذهنی، تغییرات فیزیولوژیک و نیز رفتارهای بیرونی بروز پیدا میکند.
- تعریف استرس (شماره ۳): استرس معمولا زمانی به وجود میآید که بین آنچه در اختیار ماست و آنچه بر اساس شرایط نیاز داریم، تعادل و توازن وجود ندارد.
- تعریف استرس (شماره ۴): به عوامل نامطلوب بیرونی، استرس میگویند.
- تعریف استرس (شماره ۵): مواجهه با تغییراتی است که منابع لازم برای مدیریت آنها، از حد توان تامین و تحمل ما بیشتر باشد.
- تعریف استرس (شماره ۶): با توجه به تعریف استرس، میتوانیم بگوییم تغییر شرایط محیطی، کاهش منابع در دسترس و افزایش منابع مورد نیاز، میتواند به افزایش استرس در ما منتهی شود.
- تعریف استرس (شماره 7): احساس یا شرایطی که فرد از لحاظ ادراکی بر این باور است سطح منابع پایینتر از سطح انتظارات است. هر کسی تجربهای جداگانه بنا بر احساس، ادراک و باور خود دارد. درنتیجه به اندازه تمام انسانهای دنیا راه برای مواجهه یا مقابله یا قبول و باور استرس وجود دارد.
در متن چندین بار از کلمهى منابع (کاهش منابع، کمبود منابع، منابع لازم و…) به طرق مختلف استفاده شد که منابع مورد نظر ما ممکن است از جنس مالی، زمانی، ذهنی یا هر نوع دیگری باشند.
مثالهایی از استرس
مسلما برای بهتر جا افتادن هر موضوعی، استفاده از مثالها کمکی شایانی میکند. شما هم میتوانید در بخش نظرات از جمله استرسهایی که با آن روبهرو بودید را یادداشت کنید تا به لیست اضافه کنیم. همانطور که در بالا اشاره شد، بسیاری از موارد ممکن است برای برخیها استرسزا باشد و برای برخی هیچ استرسی نداشته باشد و یا میزان آن کم و زیاد باشد.
- اگر تا امتحان سی روز باقی مانده باشد و برای مطالعه درس خود مجموعا سه روز نیاز داشته باشید، بعید است استرس زیادی را تجربه کنید.
- اگر تا شروع جلسه بیست دقیقه مانده باشد و شما در فاصلهی پنج دقیقهای محل جلسه باشید، احتمالاً این وضعیت برای شما استرسزا نخواهد بود.
- اگر برای موقعیت شغلی جدید خود، دانش و تخصص و مهارت کافی نداشته باشید (یا احساس کنید که نمیتوانید آن دانش و مهارت را در مدت زمان معقولی کسب کنید) احتمالا استرس قابل توجهی را تجربه خواهید کرد.
- اگر همیشه جلسات حداکثر ده نفره را مدیریت کرده باشید، برای مدیریت یک جلسه پنجاه نفره و سخنرانی برای آنها احتمالا متحمل استرس خواهید شد.
- فردا باید یک چک ده میلیون تومانی را پاس کنم و فقط یک میلیون تومان پول دارم.
- باید همزمان به سه مسئلهی متفاوت فکر کنم، اما آنقدر خستهام که ظرفیت ذهنیام برای یکی از آنها هم کافی نیست.
چند نوع استرس شناسایی شده است؟
انواع استرس را در سه دسته بررسی میکنیم:
- استرسهای حاصل از عوامل استرسزای موردی و کوتاه مدت
- استرسهای حاصل از عوامل استرسزا با اثر کوتاه اما مکرر
- استرسهای حاصل از عوامل استرسزای مزمن یا کرونیک
1- استرسهای حاصل از عوامل استرسزای موردی و کوتاه مدت
اکثر ما وقتی از استرس صحبت میکنیم، احتمالا منظورمان همین شکل استرس است. گم کردن پول، دیر رسیدن به جلسه در اثر ترافیک، آماده نشدن به موقع یک گزارش، لحظهای که جای پارک ماشین خود را در خیابان فراموش میکنیم و تصور میکنیم که آن را سرقت کردهاند، همگی مثالهایی از استرسهای لحظهای و کوتاهمدت هستند. این استرس ممکن است به خاطر فشاری که در لحظاتی قبل به ما وارد شده یا فشار و تنشی که فکر میکنیم در لحظات آتی به ما وارد خواهد شد ایجاد شود.
2- استرسهای حاصل از عوامل استرسزا با اثر کوتاه اما مکرر
اینها استرسهایی هستند که به صورت منظم در زندگی ما تکرار میشوند. اگر انسان منظمی نباشید احتمالا دیر رسیدن به محل کار یک مساله موردی در زندگی شما نیست. بلکه هر روز صبح این استرس را تحمل میکنید. اگر از یکی از همکاران خود متنفر باشید، هر روز ظهر هنگام ناهار که با او روبرو میشوید، استرس را تجربه خواهید کرد.
مثالهای بیشتر:
پرداخت اجاره منزل یا محل کار، حقوق پرسنل و … که هر ماه هم تکرار میشود.
3- استرسهای حاصل از عوامل استرسزای مزمن یا کرونیک
این عوامل، مواردی هستند که به صورت دائمی در زندگی ما وجود دارند و بخشی از زندگی ما شدهاند. معمولا هر بار که آنها را تجربه میکنیم، جدا از فشارهای لحظهای، فشار روانی تجربیات قبلی هم در ذهنمان پررنگ میشود. انگار که این عوامل، یکی پس از دیگری بر روی هم انباشته میشوند. این نوع استرس، ساعت به ساعت و روز به روز و ماه به ماه و سال به سال، روح و جسم ما را مستهلک و فرسوده میکند.
کسی که در زندگی خانوادگی خود با همسرش مشکل دارد، همیشه یک استرس دائمی را تجربه میکند. در هنگام درگیری و مشاجره میزان این استرس افزایش مییابد و البته عموما خاطرات تلخ مشاجرههای قبلی و استرسهای مرتبط با آن هم در ذهنش مرور میشود.
فقر مالی اگر در حدی باشد که تامین نیازهای اولیه زندگی را دشوار کند، میتواند عاملی برای شکلگیری استرس مزمن در زندگی ما انسانها شود.
مثالهای بیشتر:
دوستی را میشناسم که بعد چند سال بچهدار نشدن، خودش و همسرش راضی شدند که فرزندی را به سرپرستی قبول کنند و مراقبش باشند. بعد از چند سال انتظار، با آمدن آن بچه زندگی شیرین شد اما کابوس همیشگی آنها برگشتن و پیدا شدن پدر و مادر واقعی بچه بود. امروز بعد از 20 سال نگرانی و استرس همچنان همراه همیشگی آنهاست.
آیا رویدادها را از لحاظ استرسزا بودن برای همه یکسان است؟
جواب سوال بسیار روشن است و بدیهی است نمیتوان میزان تحمل استرس در مواجه با یک مشکل را در افراد مختلف با یکدیگر مقایسه کرد. همینطور خیلی وقتها در تعریف “مشکل” و یا “مساله” نیز نمیتوان همیشه تعریف واحدی داشت. ممکن است بسیاری از مسائل برای افراد یک چلنج کوچک باشد و استرسی را به فرد وارد نکند اما همان مساله موجب ایجاد استرس فراوان برای شخصی دیگر شود. میزان استرس در هر فرد با توجه به میزان ادراک (Perception) او متفاوت است و میتواند استرس فشار بیشتر یا کمتری را وارد کند.
درواقع هر رویداد تا چه حد به ما استرس وارد میکند، تابع ذهن ما و باورها و ارزشهای ما است. نمیتوان به سادگی، رویدادها را از لحاظ استرسزا بودن با هم مقایسه کرد. قطعا میزان استرس هر رویداد، به عوامل محیطی بستگی زیادی دارد اما مهمتر از همه، نگرش ذهن ما نسبت به هر رویداد نقشی بسیار پر رنگی در میزان استرس دارد.
حتما از زمان مدرسه به خاطر دارید که بعضی دانشآموزان، خوشحال و خندان، کارنامهی معدل ده خود را به خانه میبردند و دانشآموزانی دیگر، با دیدن معدل نوزده، چنان به هم میریختند که قدرت شنوایی و بینایی خود را هم از دست میدادند!
باید بدانیم که در مورد چه کسی و چه فرهنگی و حتی چه جنسیتی و چه سنی حرف میزنیم. تمام این پارامترها در میزان کم و زیاد بودن استرس یا صفر و یک بودن است.
اگر معتقد باشم که تغییر مدرسه، به معنای تغییر سرنوشت فرزند من است، احتمالا میزان استرس من در هنگام تغییر مدرسه بسیار بیشتر از کسی خواهد بود که دوران مدرسه را، دوازده سال بیخاصیت از زندگی فرزند خویش میداند.
اگر من فکر کنم که تمام سرنوشت زندگیام در گرو آزمون ورود به دانشگاه است احتمالا میزان استرسم در آزمون ورودی، بیشتر از کسی است که دانشگاه را صرفا یک مرحلهی مهم (نه مهمترین مرحله) در مسیر زندگیاش میداند.
چه میزان از استرس نگرانکننده است؟
آنچه نگرانکننده است، تکرار و تداوم استرس در زندگی یا ایجاد استرس بیش از حد تحمل ما است.
منشا استرس در چیست؟
منشاء استرس ممکن است بیرونی یا درونی باشد:
۱- استرس بیرونی:
استرس از یک سو ممکن است ناشی از محیط بیرونی (Context) و شرایطی باشد که در آن قرار داریم.
مثال ۱: مثلا وقتی مدیرمان از ما میخواهد گزارشی را که تهیه آن به ده ساعت زمان نیاز دارد در یک ساعت آماده و ارائه کنیم.
مثال ۲: وقتی هنگام رانندگی با سرعت بالا ناگهان متوجه میشویم که چند متر جلوتر، جاده به پایان میرسد.
۲- استرس درونی:
استرس ممکن است ناشی از احساسی باشد که در درون خود تجربه میکنیم، حتا بدون اینکه در بیرون اتفاق خاصی افتاده باشد.
مثال ۱: وقتی به آیندهی شغلی خود فکر میکنیم.
مثال ۲: وقتی به ازدواج فرزندانمان در سالهای آتی فکر میکنیم.
مثال ۳: وقتی ناگهان دلشوره میگیریم که مبادا برای دوست یا همسر یا فرزندمان، اتفاق بدی افتاده باشد.
مواجه با استرس یا مقابله با استرس؟!
مواجهه با استرس به جای مقابله با آن میتواند به کاهش آن کمک کند. درک تاریکی آن را به خدمت ما درمیآورد و سرکوبش آن را دنبال ما میاندازد.
استرس شبیه سگ هار است! اگر بدوی میفهمد ترسیدهای دنبالت میآید تا زهرش را بریزد اما اگر آرام قدم بزنی و خونسردیات را حفظ کنی بیآسیب زدن میرود.
بهترین راهحلها برای مواجه با استرس چیست؟
بدن آموخته است که با مجموعهای از عوارض و نشانهها و پاسخها، خودش را به شکلی با استرسی که از بیرون تجربه میکند، تطبیق دهد.
با توجه به اینکه استرس، یعنی منابع موجود ما کمتر از منابع مورد نیاز ماست، روشهای غلبه بر استرس باید یا منابع در دسترس ما را افزایش دهند؛ یا منابع مورد نیازمان را کاهش دهند.
فهرست راهحلهای کاهش استرس
- مدیریت احساسات
- کمتوجهی یا بیتوجهی به نتیجه
- تلاش برای افزایش کنترل بر محیط
- خودخواسته عوامل استرسزا ایجاد نکنیم
- تغییر استانداردها و کاهش کمالطلبی
- هنر تصمیمگیری و حل مساله
- مدیریت تعارض
- درونیسازی کارها
- معجزه نوشتن
- هنر نَه گفتن و صراحت و قاطعیت
- مبارزه با اهمال کاری
- مدیریت مجموعه دوستان خود
- رعایت نکات مربوط به تغذیه
- پیادهروی و فعالیت بدنی
- مراقبه
- در نظر گرفتن بدترین حالت ممکن
- راهحلهای تجربی برای کاهش استرس
آیا استرس مسری است؟
استرس گاهی میتواند مسری باشد.
تجربه: من آدم استرسی نبودم ولی تحت تاثیر بهترین دوستم که در دوران دانشگاه برای هر امتحانی استرس داشت، من هم استرسی شدم.
نقش ژنتیک، کودکی و نوع تربیت در میزان استرس بزرگسالی
محیط و شرایط تربیتی در دوران کودکی در میزان استرس بیتاثیر نیست. به این معنی که ما تحت شرایط خاصی دچار استرس میشویم. برای مثال وقتی خطرات خاصی را احساس میکنیم، فعل و انفعالات در بدن ما رخ میدهند ولی اینکه چه زمانهایی و در چه موقعیتهایی این نوع ترس در درون بدن ما به وجود بیاید، بستگی زیادی به تربیت و آموزش ما دارد.
برای مثال فردی که از کودکی میآموزد در محیط خود مار و یا سایر حیوانات وحشی را ببیند و نحوه برخورد با آنها را بلد است میزان استرس بسیار کمتری را در مقایسه با فردی که در طول عمرش یک بار هم ماری را از نزدیک ندیده و فقط شنیده است که مار حیوان خطرناکی است، تجربه میکند.
به عنوان مثال دیگر کودکی که از همان سالهای ابتدایی مدرسه میآموزد که اگر روزی نتوانست تکالیفش را انجام دهد و یا در امتحان نمره خوبی نگرفت، اهمیتی ندارد با کودک دیگری که مدام به او گفته میشود که باید همیشه تکالیفش را به موقع انجام دهد و بهترین نمره را در امتحانات کسب کند، استرس کمتری را تجربه میکند و در مواجهه با معلم خود کمتر در حالت ترس و استرس قرار میگیرد.
با توجه به این موضوع، ما کنترلی بر ویژگیهای ژنتیکی که در واقع از اجدادمان برای ما به ارث رسیده نداریم و شاید به این زودیها نتوانیم آن را اصلاح کنیم ولی میتوانیم کودکانمان را طوری تربیت کنیم که در مواقعی که نیاز نیست دچار ترس نشوند و شرایط بدنی آنها در حالت احساس خطر قرار نگیرد
تفاوت استرس، اضطراب، ترس، دلشوره و … در چیست؟
تفاوت استرس با اضطراب
حالنگر در مقابل آیندهنگر: استرس به “وضعیت فعلی” مربوط است و اضطراب بر “آینده” متمرکز است. اضطراب، در مورد شرایطی است که هنوز پیش نیامده است و عموما ریشهی اصلی نگرانی هم مشخص نیست.
نیاز به مداخله پزشکی: استرس اگر به شکل مزمن در نیاید و شدت نامتعارف نداشته باشد، معمولا با گذر زمان و یا با مهارت مدیریت استرس و حتی تکنیکهای ساده مانند مدیتیشن کاهش مییابد و مدیریت میشود. اما اضطراب، در صورتی که نشانههای آن طی مدتهای طولانی باقی بماند، احتمالاً نیازمند مداخلهی پزشکی و طی کردن فرایندهای رواندرمانی خواهد بود.
دوام زمانی: از آنجا که استرس، یک پاسخ طبیعی به شرایط موجود است، درصورتی که در حد طبیعی خود باشد، کمک میکند که آن وضعیت را بهتر مدیریت کنیم و پس از تمام شدن یا تغییر شرایط، کاهش مییابد و از بین میرود. اما وقتی در اثر حضور دائمی عامل استرسزا یا به هر دلیل دیگر، اضطراب در ذهن ما شکل میگیرد، معمولا به سادگی و با تغییر شرایط، آن اضطراب از بین نمیرود.
به همین دلیل، اضطراب، اگر مدت طولانی دوام داشته باشد و به بیعملی منتهی شود، یک اختلال در نظر گرفته میشود.
کسی که خانه را ترک میکند و به مهمانی میرود، میترسد که دزد بیاید. وقتی برمیگردد و دزد را در خانهاش میبیند، دچار استرس میشود. بدنش برانگیخته میشود تا به او قدرت مواجهه با دزد را بدهد. اما بعد از آن ممکن است تا مدتها گرفتار اضطراب بماند. این بار نه فقط به خاطر دزدی در آینده، بلکه به خاطر حس مبهم ناامنی که همه جا تجربه میکند.
تفاوت ترس با اضطراب چیست؟
مهمترین تفاوت ترس و اضطراب در این است که ترس در مقابل یک تهدید شناخته شده و مشخص شکل میگیرد. اما اضطراب معمولاً نقطهی تمرکز شفاف و مشخصی ندارد.
کسی که به ورود سارقین به خانهاش فکر میکند و در پی جستجوی راهکاری برای مقابله با آن است، گرفتار ترس است. اما کسی که بی دلیل، در خانه احساس راحتی ندارد و هر لحظه فکر میکند که الان ممکن است اتفاقی بیفتد، گرفتار اضطراب است.
کسی که در تاریکی شب، هنگام عبور از خیابانهای خلوت، فکر میکند که الان ممکن است یک سگ به او حمله کند، گرفتار ترس است. اما فرد دیگری که در همان شرایط، حال خوبی ندارد اما دلیل مشخصی هم برای آن ذکر نمیکند، در دام اضطراب گرفتار شده است.
تعریف دلشوره چیست؟
مفهوم دلشوره که بسیاری از ما در گفتگوهای محاورهای به کار میبریم، بیش از ترس، به اضطراب مربوط است: نگرانی از چیزی که آن را به صورت دقیق نمیشناسیم و حتی نمیتوانیم برای دیگران توضیح دهیم.
آیا واقعا استرس برای سلامتی مضر است؟
مکگونیگال با ارائهی جزئیات تحقیقی را شروع میکند که او را واداشت دربارهی اثرات استرس در زندگی تجدیدنظر کند. در این تحقیق به مدت 8 سال، ۳۰ هزار بزرگسال آمریکایی را با پرسیدن این دو سوال مورد مطالعه قرار ذاذ:
1- چقدر استرس در سال گذشته تجربه کردید؟
2- آیا باور دارید که استرس برای سلامتی شما زیان آور است؟
در انتهای این 8 سال بررسی میکنند چه تعداد از این ۳۰ هزار نفر درگذشتند. طبق آمار افرادی که استرس خیلی زیادی رو در سال گذشته تجربه کرده بودند، ۴۳ درصد افزایش خطر مرگ رو داشتند.
اما این مورد فقط برای آنهایی بود که باور داشتند استرس برای سلامتی زیان آور است. کسانی که استرس زیادی رو تجربه کرده بودند اما عقیدهای بر مضر بودن آن نداشتند، احتمال مرگ و میر بسیار پایینتری داشتند.
حتی در بین کسانی که استرس کمی را تجربه کرده بودند، در هشت سالی که مرگ و میرها را پیگیری میکردند، 182.000 امریکایی به صورت نابههنگام مردهاند، نه بخاطر استرس داشتن، بلکه به دلیل باور به اینکه استرس برای سلامتی مضر است. به این ترتیب باور داشتن به بد بودن استرس برای سلامتی، تبدیل میشود به پانزدهمین دلیل مرگ در امریکا.
سوالی که اینجا پیش میآید این است آیا تغییر باور نسبت به استرس، ما را سالمتر میکند؟ و پاسخ علم: بله!
وقتی میتوانید ذهنیت خود را نسبت به استرس عوض کنید، آنگاه میتوانید پاسخ بدن خود را نیز به استرس تغییر بدهید.
برخی از سرفصلهای استرسآفرین زندگی و برآورد اهمیت نسبی آنها
در سال ۱۹۷۰ فردی به نام هولمز، ارزیابی و مطالعهای با عنوان HRSI یا Holmes-Rahe-Stress-Inventory انجام داد. او برخی از موارد استرسزا را شناسایی کرد، به آنها براساس میزان استرس عددی بین ۱۱ تا ۱۰۰ داد. البته با توجه به تفاوت فردی انسانها، نمیتوان به صورت جدی و مطلق به چنین ابزاری استناد کرد، اما آگاهی نسبت به موارد استرس آفرین میتواند مشکلات را برای ما قابل پیشبینی کند و مواجه با آن را آسانتر نماید. بنابراین پیشنهاد میشود اگر مدیریت استرس و کاهش استرس دغدغهی شماست، هر جا فهرستی از عوامل استرسزا را دیدید، حتما برای مطالعه و بررسی آن وقت بگذارید و لیست به مرور اضافه کنید.
- عوامل استرسزا از ۱۱ تا ۲۰ امتیاز: تخطیهای کوچک از قانون (۱۱)، تغییرات و مرخصی (۱۳)، تغییر در عادتهای تغذیه (۱۵)، تغییر در تعداد مهمانیهای فامیلی (۱۵)، تغییر عادت خواب (۱۶)، وامهای کمتر از ۲۰هزاردلار (۱۷)، تغییر تفریحات (۱۹)، تغییر فعالیتهای اجتماعی (۱۹)، تغییر فعالیتهای مذهبی (۱۹)، تغییر مدرسه (۲۰)،تغییر محل سکونت (۲۰)،تغییر ساعت کار یا شرایط کار (۲۰)
- عوامل استرسزا از ۲۱ تا ۲۹ امتیاز: مشکل با مدیر (۲۳)، تجدیدنظر در عادتهای شخصی (۲۴)، تغییر شرایط زندگی (۲۵)، شروع به کار همسر (۲۶)، ترک کار همسر (۲۶)، موفقیتهای برجسته شخصی (۲۸)، مشکلات با خانواده همسر (۲۹)، استقلال و جداشدن یکی از فرزندان از خانه (۲۹)، تغییر مسئولیتها در محیط کار (۲۹)
- عوامل استرسزا از ۳۰ تا ۳۹ امتیاز: ضبط ملک توسط بانک (۳۰)، وام بالای ۱۰۰هزاردلار (۳۱)، افزایش مشاجرات با همسر (۳۵)، مرگ یک دوست نزدیک (۳۷)، تغییر وضعیت مالی (۳۸)، تغییرات جدی در محیط شغل و کسب و کار (۳۹)، اضافه شدن عضو جدیدی به خانواده (۳۹)، مشکلات در رابطه جنسی (۳۹)،
- عوامل استرسزا از ۴۰ تا ۵۹ امتیاز: باردار شدن (۴۰)، تغییر وضعیت سلامت یکی از اعضای خانواده (۴۴)، آشتی کردن با همسر و بازگشت به زندگی (۴۵)، بازنشستگی (۴۵)، ازدواج (۵۰)، بیماری یا جراحت شدید (۵۳)، اخراج از کار (۴۷)
- عوامل استرسزا از ۶۰ تا ۱۰۰ امتیاز: مرگ یکی از بستگان نزدیک (۶۳)، زندانی شدن (۶۳)، جدا شدن زندگی از همسر (۶۵)، طلاق (۷۳)، مرگ همسر (۱۰۰)
استرس شغلی
مجموعه روشهای کاهش استرس شغلی را میتوان در سه دسته خلاصه کرد:
- پیشگیری
- رفع ریشهها
- کاهش نشانهها
1- پیشگیری
قرار نیست همیشه صبر کنیم تا استرس به وجود بیاید و بعد به مدیریت و مهار کردن آن فکر کنیم. کارهای مختلفی را میتوانیم انجام دهیم تا سطح استرس، به آستانهی غیرقابل تحمل نرسد و پایین باقی بماند.
2- حذف ریشهها
برای رفع برخی از عوامل استرسزا هم میتوانیم رأسا اقدام کنیم. مثلا اگر ترافیک شهری و دیر رسیدن به محیط کار، دغدغهی ماست، شاید جابجایی منزل و نزدیکشدن به محل کار، یک گزینهی قابلبررسی باشد. خصوصا اینکه با چنین تصمیمی، وقت آزاد بیشتری هم به دست میآوریم که خودش میتواند فشار قابلتوجهی را از روی ما بردارد.
یا شاید بتوانیم با جدا کردن سیمکارت دوستان و خانواده از سیمکارتی که در اختیار همکارانمان است، بخشی از فشارهای کاری را سبک کنیم و ساعتهایی را به خودمان اختصاص دهیم.
کار کردن روی ضعفهایی مانند ضعف در مدیریت زمان و یا اهمال کاری هم میتوانند ریشهی بعضی از استرسها را بخشکانند.
3- کمرنگ کردن نشانهها
اگر خودمان را به اندازهی کافی برای تحمل استرس آماده نکردهایم، یا نتوانستهایم ریشههای استرس را به خوبی بخشکانیم، حداقل میتوانیم در لحظاتی که فشار استرس روی ما افزایش پیدا میکند، با اقدامهای مختلف، کمی از فشار آن بکاهیم.
چند دقیقه فاصله گرفتن از فضای کار (در حد چُرت زدن کوتاه یا شاید حتی یک چای خوردن)، چند مرتبه تنفس عمیق (قبل از اینکه اقدامی کنیم یا حرفی بزنیم که قابل جبران نباشد)، و کمی پیادهروی و راه رفتن، از جمله کارهایی هستند که میتوانند فشار استرس را تا حد خوبی (هر چند موقت) از روی ما بردارند.
بخش عمدهای از نوشتههای این بخش از درسنامه استرس سایت متمم استخراج شده است. برای مطالعهی عمیقتر به سایت متمم مراجعه کنید.
برای من خیلی جالب بود خوندم جایی وام گرفتن و بدهکار بودن به بانک در کشور امریکا، به عنوان یک عامل استرس زا در نظر گرفته شده بود چون در ایران وام گرفتن را به عنوان یک موفقیت شخصی تلقی می کنند. میزان استرس از یک کشور به کشور دیگه کاملن متفاوته و کم و زیاد میشه.
مقاله و مطلب جالبی بود. یکی از راههای مدیریت ریسکها و “تلاش برای افزایش کنترل بر محیط” علاوه بر رعایت نکات ایمنی و پیشگیری از مخاطرات ، پیش بینی و تامین راهی برای جبران خسارت وارده در اثر مخاطرات و ریسکهایی است که خواه نا خواه اتفاق خواهند افتاد. در این بین “بیمه” یکی از بهترین راهکار هاست باعث کاهش استرس و افزایش آرامش خاطر خواهد شد. از جمله:
بیمه مسئولیت مدنی مدیران ساختمان ها
بیمه آتش سوزی
بیمه بدنه خودرو
بیمه عمر و سرمایه گذاری
بیمه مسئولیت مدنی حرفه ای
خشم، استرس، ترس و … همگی برای زنده موندن و زندگی کردن لازمن و باید باهاشون کنار اومد نه اینکه خودشون بشن بحرانی برای نابودی ما
با توجه به این که میزان استفاده ما از محتوی مجازی روز به روز بیشتر میشه، باید با مدیریت و برنامه ریزی صحیح از اخبار، اطلاعات غیر ضروری یا نا امید کننده دوری کرد. چراکه عدم مدیریت این اطلاعات و انباشت آنها ناهماهنگی بین سطح انتظارات، توقعات و توانمندی های ما برای تغییر خود و محیط اطراف افزایش می دهد و نهایتا استرس بر ذهن و روان ما برجای می ماند.
«دم» غنیمت است و هر مصیبتی که به انسان وارد می آید، همواره باید حالتی را در نظر گرفت که از آن مصیبت ماه ها گذشته است و زندگی به حالت عادی خود بازگشته است. در این حالت «تصمیم گیری» و «انتخاب» هم عاقلانه تر و صحیح تر خواهد بود.
یه راهکار ساده برای مواقعی که درگیر اضطراب و استرس میشیم کار رو بسپریم به یک نیروی برتر و خودمون رو تنها نبینیم. وقتی یکی دیگه که نامتنهاییه کنارته و میتونی بهش تکیه کنی دیگه تنها نیستی و یک نفر دیگه حواسش بهت هست و کمکت میکنه. قسمت هایی رو که هیچی ازت برنمیاد یا باید منتظر بمونی یا عقلت به جایی نمیرسه رو میتونی بسپری به اون. لازم نیست همه بار رو روی دوشت خودت تنهایی بندازی اذیت شی میتونی بار رو بین خودت و خدات تقسیم کنی یه بخشیش رو هم اون برداره. حتمن کارکرد داره چون همه چی دست ما نیست خیلی چیزها نیاز به زمان داره نیاز به عکس العمل محیط داره و خیلی چیزهایی که از دایره کنترل ما خارجه بهتره اون رو سپرد به نیروی قوی تر.
یه نگاه به آسمون بالای سرمون بندازیم و کوچیک بودن خودمون رو در برابر خالقمون به یاد بیاریم (زووم آوت کنیم).
کاری به درست و غلط کار ندارم و مساله رو هم اعتقادی نگفتم هرکی میتونه به درست یا به غلط یا به تلقین یا هرچیزی، یک نیروی برتر برای خودش داشته باشه که بتونه بهش پناه ببره. ما همه نیاز داریم به یه جا وصل باشیم و معلق بودن حس خوشایندی نداره بدون جاذبه بودن و نوعی تلو تلو خوردن در فضا مثل فضانوردان، آدم رو سرگردون میکنه.
یه حسن دیگه داشتن همچین نیروی برتری اینه که راحت میتونی باهاش حرف بزنی و هرچی هر زمانی و در هر مکانی رو بهش هر مدلی که دوست داری بگی بدون ترس این که بعدن قضاوت بشی طرد بشی آتو بدی درست حرفت رو بفهمه یا درست نفهمه یه چیزی بگه که بدتر بشه برات وقت نداشته باشه دقیق درکت نکنه و کلی آسیب دیگه که ممکنه بهت برسه. اما این مدل در امانی چون این نیروی برتر در این مقوله ها نمیگنجه اصلن انگار داری با یه ورژن قوی تر از خودت صحبت میکنی.
یکی از راه های مقابله با هر احساسی، پذیرفتن آن احساس است. اگر من استرس دارم هر چه بیشتر آن را سرکوب کنم سبب می شود که این استرس در من پررنگ تر شود.
هرگاه دچار مشکلی شدید، نکات زیر را در نظر بگیرید:
۱) از خود بپرسید: بدترین حالت ممکن چه خواهد بود؟
۲) خود را برای چنین مشکلی آماده کنید. (بعد از تخمین زیان های احتمالی و پذیرفتن آن ها در صورت لزوم، اتفاق بسیار مهمی رخ می دهد: ناگهان احساس آرامش بسیاری می کنید.)
۳) آن گاه با آرامش هر چه تمام تر بکوشید وضعیت نامطلوب را رفع کنید.
خواندن کتاب از حال بد به حال خوب دیوید برنز رو هم پیشنهاد میدم به استرس مون کمک میکنه