تعداد قابل توجهی از کلمهها که روزانه در زبان فارسی به کار میبرید از زبان فرانسوی وارد شدهاند. شاید خیلیها فکر کنند بیشترین تعداد کلمهی ورودی به زبان فارسی از زبان عربی باشد یا اینکه اخیرا با رشذ تکنولوژی و فناوری ورود کلمات انگلیسی به فارسی سهم زیادی داشته باشد، اما زبان فرانسه نیز تعداد زیادی کلمه دارد که روزمره در زبان ما استفاده میشود و احتمالن نسبت به خیلی از این کلمات آگاهی نداشته باشیم.
در فرهنگ لغت معین این واژگان به 1700 کلمه میرسند که بخشی از زبان فارسی شدهاند و استفاده از آنها در امور روزمره بسیار متداول است. البته به صورت کلی تعداد واژههای فرانسوی در فارسی را بین سه تا چهار هزار برآورد میکنند. عموم آنها در زمان قاجار و به تدریج وارد زبان فارسی شدهاند.
چرا لغات بسیار زیادی بین دو زبان فرانسه و فارسی به صورت اشتراکی هستند؟
1- در دوره قاجار و بعد از آن بسیاری از دانشجویان ایرانی برای ادامه تحصیل به کشور فرانسه فرستاده میشدند و در بازگشت از این کشور بسیاری از لغات بین این دو کشور رد و بدل میشدند. در آن زمان عمدهی روابط ایران و غرب با فرانسویان بودهاست
2- ماهیت استعماری کشور فرانسه در قرون اخیر و نفوذ این کشور در سه قرن اخیر در کشور های خاورمیانه و آفریقا است و هنوز در بسیاری از این کشورها لغات بسیاری بین این دو زبان یکسان هستند.
3- ریشه هر دو زبان فرانسه و فارسی Indo European است و به همین دلیل می توان کلمه هایی را پیدا کرد که از نظر تلفظ و معنی یکسان هستند.
واژههای مشترک زبان فارسی و فرانسه (الف)
- اِپُل به معنای شانه (در بدن)
او سرش را روی شانهام گذاشت.
l’épaule /epol/ (f)
Il a posé sa tête sur mon épaule.
- اپیدمی
اپیدمی کووید 19.
l’épidémie /epidemi/ (f)
épidémie de covid 19.
- اتیکت (برچسب)
یک برچسب روی جعبه چسباندم تا محتویات آن را نشان دهد.
اعضای گردهمایی باید به برخی از قاعدههای آداب معاشرت احترام بگذارند.
l’étiquette /etikɛt/ (f)
J’ai collé une étiquette sur la boîte pour indiquer son contenu.
Les membres du forum doivent respecter certaines règles d’étiquette.
- ادکلن
پدرم قبل از بیرون رفتن ادکلن زد.
l’eau de Cologne /o də kolɔɲ/ (f)
Mon père a mis un peu d’eau de Cologne avant de sortir.
- اشانتیون (نمونه)
نمونههای شراب، قهوه.
این هم یک نمونه از محصولات شرکت ما.
l’échantillon /eʃɑ̃tijɔ̃/ (m)
Échantillons de vin, de café.
Voici un échantillon des produits de notre société.
- اِشِل، مقیاس، درجه؛ معنای دوم نردبان
در مقیاس بزرگ.
من برای چیدن میوه درختان از یک نردبان استفاده میکنم.
l’échelle /eʃɛl/ (f)
sur une grande échelle.
Je prends une échelle pour cueillir les fruits dans les arbres.
- اکران، پرده سینما، صفحه نمایش
پرده سینما یک صفحه بزرگ سفید است.
اکران اول
l’écran /ekʀɑ̃/ (m)
Un écran est une grande toile blanche.
le premier écran
اکیپ (équipe)
املت (omelette)
اُوٍرت (ouvert) به معنی باز (open).
اورژانس (urgence)
اوریون (oreillons) بیماری اوریون یا گوشک که از oreille که به معنی گوش است آمده است.
ایده (idée)
آباژور (abat-jour)
آبسه (abcès) به معنی چرک و ورم چرکی
آژان (agent)
آژانس (agence)
آسانسور (ascenseur)
آلرژی (allergie)
آمپول (ampoule)
آناناس (ananas)
آنکادر کردن (encadrer)
آوانتاژ (avantage) به معنی فایده و منفعت است.
آوانس (avance)
ب
باکتری (bactérie)
بالکن (balcon)
بانداژ (bandage)
بلیط (billet) که در زبان فرانسه “بیه” تلفظ میشود
برس (brosse)
بروشور (brochure)
بلوز (blouse)
بن ساله (bon salé) به معنی خوش نمک
بوروکراسی (bureaucratie) که از ریشه bureau به معنی میز و دفتر کار ایجاد شده است.
بوفه (buffet)
بولتن (bulletin)
بیسکویت (biscuit) به معنی دوبار پخته شده bis به معنی دوباره و cuit به معنی پخته شده است!
بیگودی (bigoudis)
پ
پاپیون (papillon) به معنی پروانه
پاتیناژ (patinage)
پاساژ (passage)
پاندول (pendule)
پانسمان (pansement)
پاویون (pavillon)
پروژه (projet)
پروسه (process)
پلاک (plaque)
پلاکارد (placard) به معنی پوستر و نیز به معنی کابینت است plat به معنی بشقاب یا ظرف مسطح است.
پماد (pommade)
پنس (pinces)
پورتفوی (portefeuille) به معنی کیف اسناد وکیف پول است.
پونز (punaise)
پوئن (point) به معنای امتیاز
پیژامه (pyjama)
پیست (piste)
ت
تابلو (tableau)
تن (ماهی) (thon)
توالت (toilette)
تومور (tumeur)
تیره یا خط تیره (tiret)
تیراژ (tirage)
د
دز (dose)
دوش (douche) فعل se doucher به معنای دوش گرفتن است
دیسک (disque)
دیسکت (disquette)
ر
رادیاتور (radiateur)
رژیم (régime)
رفراندوم (référendum)
رفوزه (refusé)
روبان (ruban)
روبدشامبر (robe de chambre) به معنی لباس خانه.
ژ
ژامبون (jambon) از واژه jambe به معنی ساق پا گرفته شده است.
ژانر (genre)
ژست (geste)
ژله (gelée)
ژوپ (jupe) به معنی دامن و minijupe به معنی دامن کوتاه است.
ژورنال (journal) به معنی روزنامه. jour به معنی روز است.
ژیله (gilet)
س
ساتن (satin)
سالن (salon)
سس (sauce)
سنکوپ (Syncope)
سوتین – سینه بند (soutien gorge)
سوژه (sujet)
ش
شاپو (chapeau)
شارلاتان (charlatan)
شاسی (châssis)
شال (châle)
شانس (chance)
شانتاژ (chantage) ریشه آن فعل chanter به معنی آواز خواندن است
شوالیه (chevalier) به معنی اسب سوار و Cheval به معنی اسب است
شوسه (chaussée) به معنی جاده و سواره رو است و chaussure به معنی کفش است.
شوفاژ (chauffage)
شوفر (Chauffeur)
شومینه (cheminée)
ص
صابون (savon)
صندل (sandale)
ط
طلق (talc)
ف
فابریک (fabrique) به معنی کارخانه
فلش (flèche)
فویل (feuille) به معنی ورقه یا برگه.
ک
کاپوت (capot)
کارتابل (cartable) به معنی کیف مدرسه
کاسکت (Casquette)
کافه (café)
کافه گلاسه (café glacé)
کامیون (camion)
کامیونت (camionnette)
کاناپه (canapé)
کتلت (côtelette) از واژه côte به معنی دنده بوجود آمده است.
کراوات (cravate)
کرست – سینه بند (corset)
کریدور (corridor)
کوران (courant) به معنی جریان بیشتر برای جریان هوا به کار میرود.
کورس (course)
کوسن (coussin) به معنی نازبالش
کنسرواتور (conservateur) به معنی نگهبان و محافظ است
کنکور (concours)
کودتا (Coup d’État)
کمدی (comédie)
کنسانتره (concentré)
کنسرو (conserve)
گ
گاراژ (garage) از فعل garer به معنی نگهداشتن یا پارک کردن گرفته شده است
گارسون (garçon)
گیشه (guichet)
ل
لژ (loge)
لوستر (lustre)
لیسانس (licence)
م
مانتو (manteau)
مانکن (mannequin)
مایو (maillot)
مبل (meuble)
مرسی (merci)
مزون (maison) به معنی خانه است
مغازه (magasin) خود در اصل از عربی مخزن.
موزه (musée)
موکت (moquette)
میزانسن (mise en scene)
میلیارد (milliard)
ن
نایلون (nylon)
و
وانیل (vanille)
ویتامین (vitamine)
ویترین (vitrine)
ویراژ (virage)
ویلا (villa)